محمد علیمحمد علی، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

حاج علی مامانی

من و پسرم

روز سختی داشته‎ام.امروز صبح دوست نداشتم پسرم را تنها بگذارم . دلم برایش می سوخت که از کله صبح باید خواب زده شود. امروز با اینکه روز پر کاری دارم اما صورت علی  یک لحظه از جلوی چشمهایم کنار نمی رود.دلم بدجوری گرفته .دلم برای علی کوچولو تنگ شده. ساعت 12 هم که با مادرم تماس گرفتم گفت امروز اصلا نخوابیده.اگر من پیشش بودم لابد تا ساعت 12 می خوابید.علی جان مامانی داره میاد خانه تا تورا بغل کند و تو برای من بخندی عزیزم. عاشقتم عزیزم. دوستت دارم پسر گلم،حاج علی مامانی
1 تير 1390

مسابقه نه چندان مادرانه

داریم به قسمت‎های رقابتی مادری نزدیک می‎شویم! منظورم سال‎هایی است که بچه‎ها برای مادر و پدرهایشان تبدیل به ماشین مسابقه می‎شوند. زمانی که زودتر گفتن کلمه ماما و راه افتادن در 9 ماهگی مایه افتخار می‎شود و نقل محافل فخر فروشی. بعد دیگر مسابقه می‎رسد به این که بچه‎ی من چند تا پله را می‎پرد و بعدتر می‎شود تعداد پایتخت‎هایی که نام‎شان را بچه‎ی من بلد است و شاید این که «بچه‎ی من ویولن می‎زنه که از همه سازها سخت‎تره» و این که «انگلیسی رو که همه بلدن، بچه‎ی من فرانسه حرف می‎زنه» و کلاس باله و جمع کردن اعداد سه رقمی و خواندن قبل از سن مدرسه و... خودتان ل...
1 تير 1390